من و پسرم

سفر به کرمانشاه

1390/3/17 17:21
نویسنده : مریم
392 بازدید
اشتراک گذاری

روز 12 خردادسال90 تصمیم گرفتیم که به سمت کرمانشاه بریم .خونه عمه فاطمه.ظهر ساعت 2 حرکت کردیم.جاده خیلی خیلی قشنگ بود.همه جاده سبز سبز شده بود.توی راه ایستادیم وکلی عکس انداختیم.و متین جان تو توی سبزه ها کیف می کردی.خیلی خوشحال بودی.به کرمانشاه که رسیدیم ، ساعت 9 شب بود.تو دیگه تو ماشین کلافه شده بودی و همش می خواستی بری بغل بابات ویا به فرمون و ضبط دست بزنی.خودت صدای ضبط و زیاد می کردی و تندتند می رقصیدی.

تا عمه فاطمه رو دیدی بغلش پریدی.با اینکه از 7 ماهگی تا الان ندیده بودی.خیلی زود هم با پریا اخت شدی.

اونجا چون خونشون بزرگ بود همش راه می رفتی.شب هم که نمی خوابیدی .یه اسباب بازی هم تو اتاق پریا بود که همش به اون اشاره می کردی.دوشب خونه عمه فاطمه خوابیدیم .رفتیم یه جای زیبا به اسم سراب نیلوفر.خیلی زیبا بود.خرید هم رفتیم .واسه بابایی اینا هم نون خرمایی خریدیم.

روز سوم رفتیم تویسرکان .اونجا دایی مهدی هم اومده بود با دوستش .خاله شکوفه هم بود.رفتیم یه باغ .تو دیگه انقدر بازی کرده بودی خسته خسته شده بودی.عاشق توپ بازی شده بودی.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

حسین
30 خرداد 90 17:02
سلام بابائی بالاخره وقت شد من هم برات بنویسم دیشب چه فوتبالی باهم بازی کریم البته باختی و بد نبود راستی چند تا گل خوردی من که حسابش از دستم دررفت راستی من گل میزدم تو خوشهالی میکری دستاتو میگرفتی بالا و مثل بابا که داد میزد گل تو هم داد میزدی ولی در مجموع شوتات امیدوار کننده بود
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من و پسرم می باشد