من و پسرم

ماه اردیبهشت

1391/2/16 14:10
نویسنده : مریم
285 بازدید
اشتراک گذاری

ملودی زیبای گنجشکان وقت طلوع ، بوی نسیم آمیخته با عطر گل محمدی و رز ، خاک تازه خیس خورده باباران، صدای هیاهوی دخترکان و پسرکان درپارک کنار خیابان و...نوید اردیبهشت را می دهد.

 هوای یک لیوان نسکافه شیرین پشت پنجره به دور از استرس چاقی ، هوای قدم زدن در چمن ها درزیر درختان ونوش جان کردن یک قلپ هوابدون منوکسید کربن، هوای رفتن و نشستن سر یک کلاس درس و جزوه نوشتن ، هوای یه هفته مسافرت به جای دور بدون تشویش کار و زندگی آینده ، هوای نون و ماست با طعم تویسرکانیش، هوای دیدن یکی ازفیلم های مهرجویی. 

 یاددرسهای کتاب مدرسه که بایدزود تموم بشه ،یادگل های صورتی دشت های شهر کاشان ، یادکنکور کارشناسی ارشدو پولی که هرسال بابت ردشدن درامتحانش از دستم میره ، یاد شهر شیراز که همه وصفش را دراین ماه می کنند.

یاد مادرم ...مادرمهربانم ، مادری که وجودش همه سرشار ازمحبت بود،مادری که شبیه مادران دیگر نبود، گویی فرشته ای بود در این زمین  که ماموریتش جز خدمت چیز دیگری نبود،گویی مهربانی به دیگران همه در او خلاصه شده بود.

واون بیماری وحشتناک در این ماه بودکه برایم فاش شد،همه چیز تغییر کردو آینه زندگی زیبا، شکست .   

و بابت این متنفر بودم سالها از این ماه ...

در این ماه بود که نگاه خدا را به خود برای یکباردیگرحس کردم او برایمان هدیه ای فرستاد از جنس آسمان.

دراین ماه متوجه شدم که مادرشدم.

شاید خدافکرمی کردخنده های این هدیه زیبا و دوست داشتنی من ، یاد مادم ر را از ذهن من پاک می کند و یا فراموش می کنم آن اتفاق را ...

ولی اینطور نشد ...خنده های گاه و بیگاه این هدیه دوست داشتنی من  و نگاه کردن به او درهنگام خواب ...از بهترین لحظات زندگیم شد ولی چیز دیگری درمن مدام ایجاد می شدو آن افسو س بودکه از ته قلبم مدام می آمد و می رفت...

 ....اینکه تازه، مادرشدن راپوست و گوشت و قلبم فهمیدم ، تازه زحماتت را فهمیدم ، تازه رنجت برای من باتمام  وجودم درک شدوافسوس پشت افسوس و آه ..پشت آه ...که حالانیست که دستش راببوسم ،نیست که فریاد بزنم مادر،من مادرشدن را تازه فهمیدم . حالا چه کنم.   

  

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

sahar
19 اردیبهشت 91 10:10
ziba bood ama delgir
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من و پسرم می باشد