من دیگه راه می رم
متین جان ،
این روزها دیگه کامل راه می ری،البته خیلی می خوری زمین ولی انقدر پشتکارت قویه که مدام ادامه می دی و تمرین می کنی .
همش دوست داری راه بیاری ، خودت بری، کسی هم دستت رو نگیره ، جهت مخالف هم می ری یعنی اگر من هر طرفی برم تو جهت مخالفشو می ری .تازه وقتی هم می آیم دنبالت پا می گذاری به فرار.شیطون و بازیگوش من .
دلم واسه زانوهات می سوزه ، آخه خیلی درد می گیرن.
عصرها وقتی از سرکار میریم خونه ، می برمت پارک .همش تو پارک راه می ری و آواز می خونی . راه خودتو می ری .اصلا نمی ترسی .۲-۳ بار قایم شدم ببینم چه اتفاقی می افته .ولی انگار نه انگار .خیلی سر نترسی داری .
عاشق سرسره شدی.تازه سرسره هم برعکس می ری بالا.راه بچه های دیگه رو میبندی.وقتی از بالای سرسره می ری بالا ...بچه های دیگرو نگاه می کنی و می خوای کارهای آونا رو انجام بدی.من که کمر درد می گیریم بس که می ذارمت بالای سرسره.
آخرش هم خاک و خول با گریه از پارک می ای بیرون.