من و پسرم

مقوله ای به اسم فحش دادن

فحش دادن ، رفتاری است ناپسند در انسانها که نشاندهنده شخصیت فرد می باشد ... حتی می توان از روی انواع فحشها به طبقه اجتماعی  آنها  هم پی برد، نمی توان گفت هر انسانی در طول عمر خود  فحش نداده است . فحش  دادن یا در اثر خشم زیاد است یا دراثر دوست داشتن زیاد طرف مقابل است که بالحن و صوت خاصی هم بیان میشود و استفاده از ان در زمان های مناسب  سبب تخلیه انرزی در بدن میشود. همیشه اگر این عمل زشت از کودکی سر میزند ، به راحتی مادر و پدر اورا قضاوت میکردم و تربیت کردن آ نها را زیر سوال می بردم . قصه انجا شروع میشود که دختر دایی بنده (ریحانه) که میهمان یک شب در منزل ما بودند از متین شکایت می کند که چی !...
26 مرداد 1393

زمان خداحافظی

کفشهایم را به سرعت پوشیدم ، کوله پشتی ام را روی دوشم انداختم ، دو تا یکی پله ها رو رد کردم و پریدم توی حیاط، از کنار حوض ردشدم و پایم را لبه حوض  گذاشتم تا بند کفشهایم را ببندم ، همینطور که دولا شده بود م تا کفشهایم راببندم سرم را بلند کردم ، کنار در حیاط  منتظر من ایستاده بود ، قرآن به دست با همان چادر سفید با گلهای ریز قهوه ای ،  تا نگاهش کردم ، دلم  خالی شد، با صدای بوق ماشین به خودم آمدم و دستم را داخل اب حوض بردم و روی زمین پاشیدم ، دلم میخواست وقت تلف کنم ، تا به این لحظه نرسم ،  به  سمت در رفتم ، خودم رو توی بغلش انداختم ،  صورتم رو به  صورتش چسباندم ،&nbs...
11 مرداد 1393

لاکی مهربان

لاکی مهربان نام لاک پشتی است که یک روز برای استفاده از برنامه های فرهنگسرای اشراق به باغ اشراق آمده بود. من هم آنرا با خود به خانه آوردم و پسرم هدیه دادم . و آداب رعایت حقوق حیوانات را آموزش دادم . ولی این پسر مهربان کمی محبتهایش را بی اندازه دریغ میکرد، طوریکه لاکی اجازه داشت به راحتی در خانه بچرخد ... و از ترس اینکه مبادا پایمان را رویش فرود نیاوریم ،  مداام استرس به جانم می افتاد . بعضی وقتها هم ساعتها دنبالش میگشتیم و زیر مبلی ، کنج دیواری پیدایش میکردیم ، تازه پسرک حرف شنوی من حتی لاکی را به راههای مختلف هدایت میکردو برای زودتر رسیدن به مقصدش اورا مدام بلند میکرد و روی  زمین می کوفت . تا جایی که دیدیم لاکی دچار افسردگ...
13 ارديبهشت 1393

عید ...آرامش

عید سال 1393 هم رسید ... سال قبل اما برای من سال خوبی بود و جز از ان دسته سالهای زندگیم که فراموش نخواهم کرد، اتفاقات خوب و مهمی  دراین سال برای خانواده ما رقم خورد. اول از همه اسباب کشی که با نقل مکان به خانه خودمان به  همان محله قدیمی که مارا بسی خشنود کرد.  دوم قبولی  دانشگاه در رشته کارشناسی ارشد علوم ارتباطات که آنهم  مرا  بسی بیشتر خشنود کرد.سوم شنیدن خبر عمه شدنم . تصمیم برآن شد که امسال عید را مانند سالهای پیش طی نکنیم و تریپ آرامشی برداشتیم ، یکجا مستقرشویم ...و به جبران ماههای سال که همدیگر و خسته می بینیم ، یه دل سیر همدیگر و دید بزنیم ...سه تایی ...  کنار دری...
10 ارديبهشت 1393

جابه جایی

جا...به ... جایی...اسمش روشه ...شاید بکی از لغاتی باشد که آفریننده اش زیاد به مخش فشار نیاورده تا کلمه جدیدی جای ان بگذارد ... شاید یکی از اتفاقات بزرگ و خوشایند امسال جابه جایی محل سکونتمان بود ، آن هم به چه جایه جایی  !! در یکی از روزهای آبان ماه در سال 92 مابه منزل جدید نقل مکان کردیم ، خانه ای در محله قدیمی و با خاطرات رنگارنگ ، شاید نزدیک 15 سال پیش بود که در این مکان و نه خانه فعلی زندگی کردیم ، روزهای خوش و بدی را در این خانه داشتیم . حس خوبی می دهدکه از کنار دیوارهای همان کوچه می گزری... که همیشه می گذشتی در نوچوانی ...انگار تمام آن دیوارها پراز خاطره اند.اینجا همان مکانی بود که اتفاقات خوبی برایمان رقم خورد.دانشگاه، تجربه...
9 ارديبهشت 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من و پسرم می باشد