حرف اول...کلام اول
متین جان ؛تک تک کلماتی که امروز برایت معنی و مفهوم پیدا کرده اند وقتی ازبین آن دو ردیف دندان های کوچک و ریزت برای اولین بار خارج می شود، هم برایم جالب است و هم عجیب.
جالب از آن جهت که روزهای اولیه زندگی کودکی که خودم به دنیا آوردم ، دیدم ...ناتوانی اش را حس کردم ...دیدم که چطور روز به روز این ناتوانی از آغون آغون گفتن ها تا صداها ی نامفهوم و بیان کردن کلمات و بعد هم جملات پیشرفت کرده است .
وعجیب از این جهت که چطور؟ کجا ؟ و چقدر سریع و زود این فراگیری بالا می رود و در عرض این مدت زمان کوتاه این دامته وسیغی از لغات به ذهنت خطور می کند و کارایی انرا در زمان مشخص چطور تشخیص می دهی ؟
وبرای خودم بسیار شگفت انگیز است که من اولین شنونده این کلمات و جملات هستم .بعد از هر بار حرف زدنت ... تشویقت می کنم ... دلم می خواد بارها تکرارش کنی .
گاهی وقتی که متوجه نمی شوم و مدام ازت می پرسم ...عصبانی می شی و بلندترآن کلمه را فریاد می زنی.
گاهی هم به علامت تایید جمله هایی که متوجه نمی شم ، سرم را تکان می دهم .
گاهی جمله و کلمات را در جایی و زمانی به کار می بری که فکرش را هم نمی کنم .
حرف زدنت را تبریک می گم ...پسر نازنینم ....