من و پسرم

مردی با کلید آمد

1392/5/16 19:04
نویسنده : مریم
426 بازدید
اشتراک گذاری

مردی  آمد ...مردی با کلید آمد ...در یکی از  روزهای  گرم مردادماه ... با محاسنی سپید  و چهره ای آرام ، محکم و قوی راه می رفت  ،  از  سخنانش بوی  صلح و دوستی می آمد،  در لبخندهای هر از چند گاهش ردی از تمسخر نبود ، کوتاه و شمرده سخن می گفت و نگاهش از پشت آن عینک گیرایی خاصی داشت .

  قرار است با آمدنش اتفاقاتی بیفتد... قرار است با آن کلید طلایی بزرگ ، قفل های بزرگ را بگشاید ، قرارا است کارهایی کند کارستان.

 همه منتظرنشسته اند و چشم دوخته اند به او . خیلی ها آرزروهایشان را از او طلب می کنند.

اعتدال را شعار می دهد و تدبیر و امید را به کمک فرا خوانده است .

پسرم، اینها را برای تو می نویسم  تا بدانی .امروز تو  3 سال ونیمه ای ، و در زمان رفتننش 7 سال و نیمه و شاید هم 11 ساله و نیمه .

پس در سرنوشت تو هم  آن مرد سهم خواهد داشت در ابتدای راه تو ، آینده تو  ، در زندگی تو  و ما سهم خواهدداشت .امید است بتواند ...امید است تغییر دهد، امید است که بگشاید آن درهای بسته را  با معجزه ای بزرگ.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

زینب
16 مرداد 92 19:24
جالب بود منم امیدوارم کلیدارو باز کنه میگم زن دایی شما توی مسابقه ی نی نی وبلاگ شرکت نمیکنید؟
مامان آروین
19 مهر 92 13:25
ملوسک من پسر شیرین و دوست داشتنیه من روزت مبارک عزیزم انشالله کودکیت پر باشه از سلامتی و شادی و خنده و بازی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من و پسرم می باشد