من و پسرم

من یه مادرسی و سه ساله ام

1392/1/28 13:39
نویسنده : مریم
530 بازدید
اشتراک گذاری

آخرین روز سال است  و من هنوز  هم در گیر خانه تکانی ام .قصد داشتم  امسال را بی خیال سنت های پسندیده و رسوم خانه تکانی بشم . ولی از آنحا که این سنت ها ریشه در خون و رگ ما دارد در این روزهای آخر تصمیمم عوض شد و ترجیح دادم که با خانه تمیز و خوشبو به استقبال نوروز بروم  و همین امر باعث شد تا این سنت پسندیده بسیار طولانی شود  و تا نزدیکی های سال تحویل هم ادامه پیدا کند و همه خانواده را درگیر کند.  

... و در این گیر و دار ، فرصتی  فراهم آمدکه کمی  هم به دور از کارو مشغله و بچه داری و فارغ از هیاهو ها و اون بدو بدوها کمی با آسودگی  برروی تخت دراز بکشم و به سقف خیره شوم کمی فکر کنم ...به سالی که گذشت ...به اتفاقات  خوب و بد ... به خودم ...به خانواده مون و به تو پسرم ...به اینکه در این چند سال اخیر که با ما همپا شدی چقدر زندگی  را برای ما شیرین تر کردی ...من و بابا یی سه سال خوب و به یاد ماندنی را در کنار تو گذراندیم ...

به  این که چه وقت و کی من 33 ساله شدم ؟ آن رقم آخرسن من چطوریک مرتبه به عدد 3 رسید ؟  و من چرا متوجه آن نشدم؟؟

چرا وقتی عددسنم را درجایی می نوشتم به رقم یکان  که می رسیدم کمی تامل می کردم ...بعضی ها جا حتی یک عدد آنرا کمتر می نوشتم .

 آن عدد کذایی آخر سنم را اصلا دوست ندارم ...

شاید چون هنوز دوست دارم سوار ماشین  که می شوم و عینک آفتابی وبذارم بالای سرم و صدای ضبط  و زیاد کنم و تا می تونم تو اتوبان گاز بدم ...

و  شاید هم چون دوست دارم به بسته پفک بخرم و تو خیابون قدم بزنم و بخورم ...

  هنوز  هم امید دارم اسکیت کردن و یاد بگیریم ... 

اصلا چه اشکالی داره هنوزم رو ی شکمم بخوابم و یه بالشت بزارم زیر دستام و فیلم ببینم...

شاید بالا رفتن آن عدد را به خاطر ترک کردن این عادتها دوست ندارم ..

وقتی  تو مرا با آن آهنگ خاص صدا می زنی ...ما....مان ...یادم می افتدکه من مادرم ...انهم یه مادر سی و سه ساله  ...با یه عالمه کارهایی که دوست داشتم انجام بدم و ندادم  و یه عالمه کارهای ناتمام که شابد برای انجام آن دیر شده است ...و عادتهایی که وقت آن است که کنار گذاشته شود.

آن آهنگ صدای تو مرا یادآوری می کند به خودم ...به اینکه مادرشدن عادتهای دیگر دارد که با ید آنها را جایگزین آن عادت ها کنم .

کمی که فکر می کنم به یه کشف جدید می رسم ...اینکه عدد آخرسن من  که نشانه پیرشدن من و جوان تر شدن توست  ، هرسال مثل هم رشد صعودی دارد. یعنی 34 ساله شدن من مصادف می شود با 4 ساله سدن تو و 40 ساله شدن من مصادف می شود با 10 ساله شدن تو  و در نهایت 60 ساله که شوم تو 30 سالت می شوی .

 

ناگهان چشمم به خاک روی لوستر اتاق می افتد و از آن فکرها خارح می شوم ...می روم دنبال آن عادتها و کارهای زنانه ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

زینب
16 اردیبهشت 92 13:37
زن دایی 33سالگی تازه اول جوونیه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من و پسرم می باشد